محمد امینی جانمحمد امینی جان، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

یکی یه دونه

آداب غذا خوردن

آداب غذا خوردن (ماجراهاي محمد و فاطمه) یه روز ظهر، وقتی بچه‌ها از مدرسه برگشتن، محمد که خیلی گرسنه بود با عجله رفت سر قابلمه‌ی غذا. مامان ناراحت شد و گفت: با دستای کثیف؟! صبر کن الان سفره رو میارم. وقتی محمد لباساشو درآورد و دستاش رو هم شست مامان، سفره رو انداخته و غذا رو کشیده بود. محمد غذا رو که خورد، از مامان تشکر کرد و پرسید: مامان! ما چه جوری باید غذا بخوریم؟! آداب غذا خوردن (ماجراهاي محمد و فاطمه) یه روز ظهر، وقتی بچه‌ها از مدرسه برگشتن، محمد که خیلی گرسنه بود با عجله رفت سر قابلمه‌ی غذا. مامان ناراحت شد و گفت: با دستای کثیف؟! صبر کن الان سفره رو میارم. وقتی محمد لباساشو درآورد و...
28 تير 1392

آداب سلام کردن

آداب سلام کردن   (ماجراهاي محمد و فاطمه)  یه روز، وقتی بابا به خونه اومد، فاطمه و مامان بهش سلام کردن و خسته نباشید گفتن، ولی محمد حواسش به تلویزیون بود و سلام نکرد. مامان محمد رو صدا کرد و گفت: ندیدم پسر گلم به بابا سلام کنه، می‌دونی هرکی اول سلام کنه هم به خدا و پیامبر نزدیکتره، هم از 70 تا ثواب 69 تا ثواب سلام مال اونه؟. آداب سلام کردن   (ماجراهاي محمد و فاطمه)  یه روز، وقتی بابا به خونه اومد، فاطمه و مامان بهش سلام کردن و خسته نباشید گفتن، ولی محمد حواسش به تلویزیون بود و سلام نکرد. مامان محمد رو صدا کرد و گفت: ندیدم پسر گلم به بابا سلام کنه، می‌دونی هرکی اول سلام کنه هم به خدا...
21 تير 1392
1